جدیدترین محصولات
  1. جواهربازار
  2. پرسش و پاسخ
  3. خاطره نویسی

شام و مشورت

جستجو دربین پرسش و پاسخ‌ها
کد موضوع30334
تصویر کاربری
#1ارسال '12:5 1394/8/19

مهرشاد کمانگر|کردستان / کامیاران

پست‌ها 141
این خاطره بر میگرده به دوران دانشجویی .و ماجرایی مختصر و ازنظرخودم جالب.مثل بقیه دانشجوها از کلاس برگشتیم خوابگاه و برای شام خودمون رو اماده کردیم و کباب دانشجویی که همون سیب زمینی و کوجه و پیاز بو رو اماده کردیم به هر حال مثل قوم مغول ریختیم رو سر این غذای خوشمزه یکی از دوستان پیشنهاد داد که اقا بهتره با این کباب دانشجویی یه نوشیدنی هم بخوریم خلاصه دوست ما از همه مشورت گرفت و بعد از کلی حرف و حدیث یکی میگفت دوغ و یکی دلستر و یکی رانی و همه رو دوغ موافقت به عمل اوردیم و ایشون رفت دوغ بیاره ما هم منتظر شدیم تا ایشون بیاد و از غذا بی نسیب نشه وقتی اقا اومد همه تعجب کردن ! ایشون لطف کرددن رفتن نوشیدنی مورد علاقه خودشون رو آورددن.همه بچه ها گفتن پس چرا ما رو سرگرم کردی و از ما مشورت خواستی و ایشون با لبی خندان جمله تاریخی خودشون رو ایراد کردن که برای همیشه در اذهان باقی خواهد ماند:((( حرف شما و نظر شما محترم هستش ولی اصلا مهم نیست)).این هم قیافه بعضی از دوستان در اون لحظه.دیگه هیچی خوردیم غذا رو
تصویر کاربری
#2ارسال '12:6 1394/8/19

مهرشاد کمانگر|کردستان / کامیاران

پست‌ها 141
حال میکنم امتیاز میدم به خودم در حد تیم ملی
تصویر کاربری
#3ارسال '12:32 1395/10/28

آمنه حق پرست|مازندران / ساری

پست‌ها 15

ارسال پاسخ

کد امنیتی»»