بازم زمان دبیرستان ؛
البته ممنوعات زمان ما شاید جزء الزامات زمان فعلی مدرسه ها شده باشه
اونوقتها اوج شیطونی های بزرگ زمان مدرسه ، رد و بدل کردن CD چهارتا آهنگ صوتی جدید بود !
ولی بچه هایی که جرات این کارو داشتن به چشم همه ی ما خیلی آدمای نترس و شیر زنی بودن
چه دخترهای ترسویی بودیم !
من انصافا خودم هیچ وقت جرات همچین کاری رو نداشتم و این کار رو به زمان های بعد مدرسه موکول میکردیم !
اما یه روز یکی از دوستام میخواست یه CD آهنگ جدید برام بیاره .
خونه شون تو مسیر مدرسه بود و بهش گفتم تو مسیر برگشت CD رو ازت میگیرم .
ولی این دوستم که البته خودشم خیلی شجاع نبود ! اینبار شجاعت به خرج داد و CD رو باخودش برداشت آورد مدرسه !
میگفت بابا اتفاقی نمیوفته .
چقدر میترسی تو .
کی خبر داره تو کیف مون چی داریم و .
یهو بین بچه ها پیچید که قراره کیف ها رو بگردن . گفتن بعضی ها لوازم آرایش میارن و وقتی تعطیل میشن میرن توالت آرایش میکنن حالا قراره امروز بیان کیف ها رو بگردن !
منو دوستم رسما داشتیم میلرزیدیم و رنگ مون مثل گچ شده بود
اول کلی سرش نق زدم
بعدش دنبال یه جا که CD رو قایم کنیم !
یادم نیست که پیشنهاد کدوم شاهکاری بود ! من یا دوستانم !
ولی تصمیم گرفتیم CD رو تو گلدونهای بزرگ اطراف حیاط مدرسه بزاریم !
شروع کردیم خاک گلدون رو کندیم . یهو یه کرم گنده دیدیم ! یه جیـغ بنفش و فرار کردیم !
همینطور با ترس رفتیم سر کلاس .
به امید اینکه شایعه باشه و نیان کیف هامون رو بگردن !
ولی اومـد !
وسط کلاس بود که معاون مدرسه اومد گفت کیف ها رو بزارید روی میز
قلبمون گم گم گم میزد .
یهو دوستم چند تا برگه پاره کرد و رفت بریزه سطل آشغال !
وقتی برگشت یه لبخند رضایت بخشی زد و گفت حله !
وقتی تعطیل شدیم رفت سراغ سطل آشغال و CD رو برداشت
+
ورود به باشگاه مشتریان