جدیدترین محصولات
  1. جواهربازار
  2. پرسش و پاسخ
  3. خاطره نویسی

سیزده بدر سال 67

جستجو دربین پرسش و پاسخ‌ها
کد موضوع31842
تصویر کاربری
#1ارسال '3:58 1394/10/11

لیلا حسن پور|تهران / تهران

پست‌ها 25
ساله 67 بود من کلاس 5 بودم ما هر سال عید به اصفهان میرفتیم بلاخره ایام عید کم کم رو به پایان تعطیلات عید و نزدیک به سیزده بدر بودخدا رحمت کنه رفتگان همهتون و پدر بزرگ من زنده بود پدر مادرم این بنده خداها توی روستاهای اصفهان زندگی میکردند جمعیت ما هم برای روز سیزده بدر خیلی زیاد بود چند تا دایی با زن و بچه خاله ها و بچه ها شون و شوهر خاله ها بلاخره 50 نفری بودیم هیچ کدوم ماشین سواری نداشتیم پدربزرگ خدا بیامرز به یکی از دایی ها گفت پسر برو تراکتوری که باهاش میری شخم میزنی رو بیار تمامه برو بچه ها رو سوار کن تا بریم دنبال رود خونه جاتون خالی خیلی خوش گذشت سیزده بدر و سوار تراکتور شدن و رفتن به سیزده بدر کردن و بعد از اون سوار الاغ شدن و از کوه بالا رفتن و ر چشمه آب بازی برای من خیلی خاطره ی جالب و زیبایی بود که تا به حال سوار چنین ماشین کوم باینی نشده بودم اونم چی برای رفتم به 13 بدر.
تصویر کاربری
#2ارسال '9:47 1394/10/11

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
دیگه الان با وجود آب و هوای آلوده شهرها ، همین یه آب و هوای پاک روستا خودش به تنهایی امتیاز بزرگی میده به روستاییان که چقدر به پاکی محیط زیست اهمیت میدن و با یه زندگی بر پایه طبیعت (خصوصا غذاهای طبیعی) سالم زندگی میکنن و زندگی رو هم برای دیگران سالم میکنن. حقه بازی و کلک هم معمولا تو کارشون نیست. خدا حفظ کنه روستا و روستاییان رو. خدا بیامرزه نیاکانمونو.
تصویر کاربری
#3ارسال '13:0 1394/10/11

عبداله رفعت نامی|البرز / کرج

پست‌ها 96
این خاطره ها ظریف وزیبا و مخملین هستند که ذهن ادم را نوازش می دهند
تصویر کاربری
#4ارسال '10:20 1394/10/13

مهندس نسترنی|مشاور / مدیر مالی

پست‌ها 1760
الان بجز آلودگی شهرها ، همراه شدن این جمعیت از اقوام و فامیل هم کمیاب شده ! بچه کوچک کم شده ، بیرون شهر رفتن به باغ های شخصی و تکراری خلاصه شده !

ارسال پاسخ

کد امنیتی»»