جدیدترین محصولات
  1. جواهربازار
  2. پرسش و پاسخ
  3. خاطره نویسی

زیارت حضرت زینب سال 81

جستجو دربین پرسش و پاسخ‌ها
کد موضوع31871
تصویر کاربری
#1ارسال '3:1 1394/10/12

لیلا حسن پور|تهران / تهران

پست‌ها 25
ساله 81 بود قسمت شد یکدفعه به زیارت خانم حضرت زینب سوریه بریم البته ما میخواستیم با ماشینه خودمون بریم همسر من اتوبوس داشت ماشین صفر گرفته بود نیت کرده بود اولین سفر به سوریه برود.
بلاخره قسمت شد راه افتادیم ولی من باورم نمیشد اصلا برای من یک کابوس بود که ای خدا من کجا میخوام برم ای خدا یعنی من میخوام برم زیارت خانم حضرت زینب خلاصه راه افتادیم 3 روز توی راه بودیم بلاخره به سوریه رسیدیم هتل ما دقیقا چسبیده به حرم خانم بود لحظه ایی که رسیدیم گنبد طلای حضرت پیدا بود دل و دل میکردم ولی جرات اینکه به شوهرم بگم توره خدا بزار من برم بزار . نداشتم خلاصه صاحب کاروان گفت 2 3 ساعتی استراحت بعد برین زیارت ما رفتیم کمی استراحت و بعد برای زیارت اماده شدیم به محض وارد شدن به حرم خانم یک بوی عطر خاصی به مشامم رسید خیلی برام تازگی داشت همش میگفتم خدایا کی این عطره خوش بو رو زده از یکی از خادمین پرسیدم آقا این بوی عطر چیه چقدر خوش بو کسی زده خودتون میزنین گفت نه خانم اذان صبح این بوی عطر بلند میشه تا اذان مغرب همینطورمیپیچه دخترم طبیعیه تا به حال نیومدی برای شما تازگی داره به قدری این بوی عطر خوش بو بود که هر چقدربو میکردی خسته نمیشدی
تصویر کاربری
#2ارسال '11:3 1394/10/12

لیلا حسن پور|تهران / تهران

پست‌ها 25
بلاخره داخل حرم شدیم سیر زیارت کردم سیر گریه کردم البته مادر شوهر و خواهر شوهر بنده هم همراهه ما بودندخیلی درد داشتم خیلی توی زندگیم سختی زیاد کشیده بودم باید دردام و برای خانم میگفتم باید سبک میشدم ولی متاسفانه 2 تا مزاحم داشتم همش به من میگفتند مگر گریه داره این جا وا وا بلاخره رفتم یک گوشه ی خلوت پیدا کردم با صدای بلند آنچنان گریه کردم که یک موقع گویا خوابم برده یک وقت دیدم خانمی با چادر سیاه داره من و صدا میزنه زنه عربی بود حالا من خواب بودم هی میگه دخترم بیدار شو بیدار شوچرا خوابیدی پاشوپاشو آب بخور نخواب مگر نیومدی زیارت پاشو عزیزم یک لحظه آب و از اون خانم عرب گرفتم که بخورم دستم و گرفتم که بلند بشم تا بلند شدم از خواب بیدار شدم دیدم نه خانمی هست نه کسی فقط یک لیوان آب دسته منه و دخترم کنار من خوابش برده 6 سالش بود کوثر آب و کمی خوردم دخترم و بیدار کردم گفتم دخترم من کی خوابیدم گفت خیلی وقته از بس گریه کردی دستت به ضریح بود در حاله گریه کردن خوابت برد به من گفتی بروو برام آب بیار ولی من بلد نبودم منم خوابم بردیک دفعه گفت مامان خودت رفتی آب آوردی گفتم نه عزیزم خواب بودم خانم عربی بدام آب اورد و این جوری شدبلاخره خودم فهمیدم چی شدو چه اتفاقی افتاد دست و پا بدای خودم نبود تمامه بدنم میلرزیداطرافم و نگاه میکردم که شاید اون خانم و ببینم و دیدم نه نیست که نیست
تصویر کاربری
#3ارسال '11:4 1394/10/12

لیلا حسن پور|تهران / تهران

پست‌ها 25
بلاخره دوباره زیارت کردم سیرو پر نمازه زیارت خوندم به خانم های عرب نگاه میکردم خلاصه هتل رفتم همش تو فکر بودمای خدا ک چی شد ولی ار لحظه ایی که از تهران راه افتادیم فقط از درون اشک ریختم تا 3 روزی که رسیدیم فقط میگفتم ای خدا زودتر برسیم چون میدونستم که خانم حضرت زینب چقدر سختی کشیده چقدر زجر کشیده برای همین آرزوی زیارتش و داشتم13
تصویر کاربری
#4ارسال '11:20 1394/10/12

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
خدا رو شکر که موفق شدین بازدید حضرت رو پس بدین و چقدر هم که سعادت داشتین و به صورت اختصاصی میزبانی شدین. اونم با همون آبی که از برادر بزرگوارشون دریغ شد. حضور این حضرات خیلی آرامش بخشه برای شیعیانشون در این زمانه نا آرام. اللهم عجل لولیک الفرج
تصویر کاربری
#5ارسال '10:54 1394/10/13

حدیث جمالی|بوشهر / اهرم

پست‌ها 14
خوش به سعادتتون که اونجا اینقدر خلوت بوده که دست به ضریح چن ساعت خوابتون برده. معمولا عربها تو این اماکن اصلا اجازه خوتب نمیدم.بازم میگم خوش به سعادتتون
تصویر کاربری
#6ارسال '0:25 1394/10/14

لیلا حسن پور|تهران / تهران

پست‌ها 25
سلام دوستان عزیز ممنون از اینکه وقت میگذارید و خاطرات بنده رو میخونید واقعاا سپاسگزارم انشاالله این سعادت قسمت همه ی دوستاران شود .
تصویر کاربری
#7ارسال '10:52 1394/11/29

محبوبه راد|مازندران / رامسر

پست‌ها 37
چقدر خوب . خوش به سعادت شما
تصویر کاربری
#8ارسال '21:35 1395/1/27

آقاسید هاشمی|آذربایجان شرقی / هریس

پست‌ها 117
سلام خانم حسنپور خاطره ی بسیار زیبا و دلنشینی بود ان شاالله دوباره روزی شما و همه ی محبان اهل بیت (علیهم السلام) بشه.
التماس دعا.
تصویر کاربری
#9ارسال '21:37 1395/1/27

آقاسید هاشمی|آذربایجان شرقی / هریس

پست‌ها 117
تصویر کاربری
#10ارسال '10:55 1395/2/14

محمدمهدی صادقی|سمنان / شاهرود

پست‌ها 47
اللهم ارزقنا

ارسال پاسخ

کد امنیتی»»