دعوت امام رضا ع

*** بسم الله الرحمن الرحیم ***
« السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا سیده نسا العالمین(سلام الله علیها) ، السلام علیک یا امامنا الغریب یا علی بن موسی الرضا المرتضی( علیه السلام ) ».
و با سلام خدمت همه بزرگواران شیعه ائمه هدی (علیهم السلام) ؛ خاطره ایخدمتتون می خواستم عرض کنم که برایم بسیارآرامش بخش و به یاد ماندنی هست ،خاطره ایاز سفر زیارتی مشهدالرضا که خداوند توفیقم داده بود.
ماجرای این سفر از یه دعا و آرزوی قلبی و مهم تر اجابت و دعوت شروع میشه.
لحظه های شیرین تحویل سال 1391 بود که پای پخش برنامه ی مستقیم تحویل سال از حرم مطهر امام رضا (ع) بودیم.من همچنان که کلی دعا و آرزو می کردم و تو دفتر شعرم می نوشتم ، نگاهم رو و قلبمو سپرده بودم حرم آقا ، همچنان که دعا می کردم خیلی لابه لای خواسته هام می گفتم یا امام رضا(ع) من تا حالا توفیق زیارتتون رو از نزدیک نداشتم میشه امسال رو دعوتم کنین بیام زیارتتون؟
خلاصه ؛ سال به خوبی و خوشی و اشک شوق خواهش از خدا به واسطه ی آقا ، تحویل شد‌.
{ ادامه تو پست بعدی }

سال نو شروع شد و با گذشت یه زمان کوتاهی از سال ، به ما اطلاع دادن که شما که سال گذشتهتو امتحان تفسیر مقام نخست رو کسب کرده بودین اداره تبلیغات استان اعلام کرده برگزیدگانذو فعالان استانی رو با عنوان جایزه به زیارت امام رضا (ع) می برند.
وقتی این خبر رو شنیدم واقعا حال و هوای خودم رو نفهمیدم. آقاجونم که بیرون بود دیگه صبر نکردم تشریف بیارند خونه و اومدنی بگم زود به مامان اطلاع دادم بعد هم گوشیو ورداشتم به آقاجونم زنگ زدم و گفتم قراره ببرندمون مشهد.ایشونم که شور و ذوق منو فهمیدن گفتن اشکال نداره دوست داری رو.
گوشیو نذاشته شماره ی مسئولمونو گرفتم و اطلاع دادم منم میرم.
تا این که زمان موعود رسید و راهی این سفر نورانی شدیم با کلی حال و هوای معنوی و شوق اولین زیارت.قصدم داشتم خاطره ی اولین سفرم رو بنویسم ، همون دفتری که موقع تحویل سال دعای زیارت آقا رو نوشته بودمم ورداشتم تا این خاطره ی به یاد ماندنی رو هم بهش اضافه کنم.
خلاصه کلام ؛ از زمان شروع حرکت شروع کردم به نوشتن که سرتونو درد نیارم تا این که رسیدیم به مکان امن « قدمگاه » ، بعد از اون دیگه نمی دونم چرا دیگه نتونستم بنویسم.انگار یکی دست نوشتن رو ازم گرفت.
احساس کردم دیگه جای نوشتن نیست.بقیه رو باید دید ، نظاره کرد و درون قلب و وجود ثبت کرد.
دیگر نوشتن حس زیبایی لمس نورانیت و شکوه رضایی رو ازم می فت.
درست حقیری چون من باید سر به پایین می بود ولی سر به ورق فرود آوردن این احسای رو کم می کرد.
پس ؛ دفترم رو بستم.باید جای دیگری می نوشتم.باید اوج حقارت خود رو در برابر اوج شکوهی چون آقا جای دیگری مکتوب می کردم.جایی مشترک بین آقا و خودم.جایی چون نامه ی دعوت.

{ ادامه در پست بعدی }

پنج روز با عشق و توجه و میزبانی مولا خدمت حضرت بودیم ، خدمتی که اگه قبول می افتاد ثمره ی سفرمونو برداشته بودیم.
الان که فکر می کنم واقعا تو توصیف این سفر معنوی و اعلی آدم میمونه چی بگه که نوشتن هر لحظه به لحظه سفره ی کرم آقا تو وصف نمی گنجه.
خلاصه ؛ خیلی خوش گذشت البته سنگینی حقارتم رو بزرگی بلند بالای آقا از یادم می برد و همینم باعث شد تو عجله ی اتوبوسمون با آقا این طور درد دل و عرض ادب کنم که: « مولای من اولین سفرم بود با یه دنیای بی پایان خواهش و دعا از محضرتون ، خیرخواهی برا همه خصوصا اجابت دعای فرج ان شاالله ؛ آقا جان باهاتون اصلا وداع نمی کنم میرم به اجبار ولی بر میگردم به دعوتتون خیلی خیلی زود »
تو این حال و هوا بودیم که با غم سنگین دوری مسافتی از آقا راهی برگشت شدیم.
عزیزان ؛ یک ماه از برگشتنمون نگذشته بود که اطلاع دادن قراره دو نفر از سرگروهای شجره طیبه ی صالحین هر شهرانتخاب بشن و برن دوره ی تخصصی تو شهر مقدس مشهد.
تا این که من و دوست شفیقم فاطمه ، برا این دوره انتخاب شدیم و یه دوره ی پنج روزه هم تو مجتمع امام رضای مشهمشهد خادم حضرت شدیم و خلاصه کنم که آخرین روز دوره هم افتاد روز عرفه و توفیق واقعا ارزشمندی شد که همچین روزی هم باز مهمون خوان برکت مولا شدیم.باشد که له حرمت آقا از بخشوده شدگان بوده باشیم.
الانم به اعتبار دعای آقا البته با چند بار اجابت پیشین منتظر پابوسی خواعر کریمه یشان هستیم.
آرزومند اجابت آرزوهاتون هستم به حرمت آقا علی بن موسی الرضا (ع)
* صل الله علیکم یا امام علی بن موسی الرضا المرتضی (ع) *
*** اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من اشیائهم و اتبائهم ***

التماس دعا.»

سلام خانم نسترنی عزیز و محترم ؛ تشکر می کنم از حضورتون ، لطف فرمودین.
موفق باشین.
« التماس دعا »

چقدر جالب و ارزشمند ؛
ان شالله که زیارت مجدد نصیب شما و همه ی دوستداران امام عزیزمون بشه .

* عزیزمین بانوی در جوار همیشگی آقا ؛ خوش به سعادتتون.
ان شاالله روزی همه ی مشتاقان.
میشه شما و دیگر عزیزان که نزدیک حضرتیندعام کنین پابوسی بی بی حضرت معصومه (س) رو خدا عنایتمون بفرماید؟
ممنونم.حاجت روا باشین و عاقبت بخیر.

اگر قابل باشم حتما ، نایب الزیاره هستم . ان شالله که قسمت تون بشه

« خیلی خیلی ممنون ، حتما که مستجاب الدعوه اید.
منم بهتون قول میدم یه تسبیح صلوات سوغاتی ارزشمند از حرم اطهر و به واسطه ی خود بی بی ‌براتون حواله کنم ، برسد خدمت یکایک جواهر نشینان بازار و همه ی کاربران سایت فعالتون »

لطف دارین دوست خوبم .
نیازی به زحمت تون نیست ، همینکه برای ما هم دعا کنین یه دنیا ارزش داره . ممنون که به یادمون هستید

وقعا خوش به سعادت همه کسانی که اینقدر خالصانه مشرف میشن به بارگاه ائمه معصومین. حال خوشیه که ان شاء الله نصیب همه بشه.
هرچند لطف این امامان و اولیای بزرگوار حتی از دور هم شامل حال کمترین و ضعیفترین محبانشون هم میشه.

« از همه بزرگواران نهایت تشکر و قدردانی رو دارم ؛ ان شاالله همواره در زیر سایه ی لطف و عنایات ائمه معصومین (علیهم السلام) ؛ چهارده غزل اعظم الهی ؛ انوار متحد و واحد خداوندی خصوصا مولا حضرت بقیه الله الاعظم (عج) عاقبت به خیر و موفق باشید ، لطف فرمودید.
باید کههمواره ی غلامالطاف رضا بود
چون موسی عمران هم، غلام ادباوست.

سلام علیکم آفرین خاطره زیبا شیرین و قشنگی بود دل آدمو میبره مشهد .

علیکم السلام ؛ لطف شیعیان حضرت هست ، بزرگواری فرموده اید.
زیارت ها و عرض ادب های دور و نزدیک همگی مورد قبول حق.

سلام تبریک میگم خاطره شما اول شد راستی برام سوال هستش که جایزهمسابقه خاطره نویسی چیه ؟

سلام . ضمن تبریک به دوست عزیزمون . جایزه فرد برنده 200امتیاز معادل 20.000 تومان که به امتیازشون افزوده میشه

* و سلام و رحمات خدا بر یکایک شما بزرگوارن عزیز ؛ خدا رو شاکرم بابت این توجه و عنایت خودش و همه ی شما و انتخاب شدن خاطرمون ، لطف فرمودید.
از شما خانم آریان هم نهایت تشکر رو دارم ممنونم از تبریکتون. و یک درخواستی داشتیم این که تموم خاطرات منتخب تا حال برند صفحات آخر و تو صفحات نخست فقط خاطرات در دور رقابت دوستانه قرار بگیرند تا بهتر و بیشتر در دسترس قرار بگیرند.
بازم از حضور همگی چه عزیزانی که به خاطرات بنده امتیاز دادند و چه ندادند تشکر می کنم و دعاگوی عاقبت به خیریهمه هستم.
موفق باشید.*