این روزها سعادتی نصیبم شده و روزی سی چهل تا بچه رو که میخوان ان شاء الله از مهر امسال به کلاس اول برن رو می بینم. چهل تا بچه که هرکدوم با اون یکی فرق دارن و با انواع مختلف والدین.
یاد خودم هم میفتم که یه روزگاری جای همین بچه ها بودم. خیلی وقته از دنیای کودکی دور افتادم و خیلی از رویاها و آرمانهام هم فراموش شدن. خیلی از پدر و مادرهای امروزهمون بچه های دیروزن که به رفتار پدر و مادراشون انتقاد داشتن و میگفتن که اگه بزرگ بشن رفتار متفاوتی در پیش میگیرن. اما میشه گاهی که یا از همون ور بوم میفتن و یا از اون ور بوم. یا شکل پدر مادرشون میشن و یا یه جوردیگه رفتار غلط دیگه ای رو در پیش میگیرن.
بچه که بودم یه جوری شده بود که فکر میکردم و قتی تو مدره امتحان میدم باید نمره ام حتما خیلی بالا بشه همیشه و دیگه از نوزده پایین نیاد و دیگه فوق فوق ش هجده. هفده که ننگی بزرگ بود !
ادامه دارد
+
ورود به باشگاه مشتریان