جدیدترین محصولات
  1. جواهربازار
  2. پرسش و پاسخ
  3. خاطره نویسی

تقلب

جستجو دربین پرسش و پاسخ‌ها
کد موضوع37442
تصویر کاربری
#1ارسال '18:30 1395/4/1

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
این روزها سعادتی نصیبم شده و روزی سی چهل تا بچه رو که میخوان ان شاء الله از مهر امسال به کلاس اول برن رو می بینم. چهل تا بچه که هرکدوم با اون یکی فرق دارن و با انواع مختلف والدین.
یاد خودم هم میفتم که یه روزگاری جای همین بچه ها بودم. خیلی وقته از دنیای کودکی دور افتادم و خیلی از رویاها و آرمانهام هم فراموش شدن. خیلی از پدر و مادرهای امروزهمون بچه های دیروزن که به رفتار پدر و مادراشون انتقاد داشتن و میگفتن که اگه بزرگ بشن رفتار متفاوتی در پیش میگیرن. اما میشه گاهی که یا از همون ور بوم میفتن و یا از اون ور بوم. یا شکل پدر مادرشون میشن و یا یه جوردیگه رفتار غلط دیگه ای رو در پیش میگیرن.
بچه که بودم یه جوری شده بود که فکر میکردم و قتی تو مدره امتحان میدم باید نمره ام حتما خیلی بالا بشه همیشه و دیگه از نوزده پایین نیاد و دیگه فوق فوق ش هجده. هفده که ننگی بزرگ بود !

ادامه دارد
تصویر کاربری
#2ارسال '18:30 1395/4/1

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
یه بار فکر کنم پنجم دبستان بودم که معلم ازمون امتحانی گرفت و بنظر خودم اصلا خوب ندادم و بنابراین تصمیم گرفتم ورقه ام رو تحویل ندم و بیارم خونه و هرچی ننوشتمو بنویسم و فردا به بهانه اینکه حواسم نبوده و ورقه رو بردم، بدم به معلم.
حالااین کار از من که جربزه تقلب کردنم نداشتم چه برسه به این کلکها! واقعا بعید بود
اما موفق شدم و معلم هم نفهمید من ورقه رو ندادم. وقتی رسیدم خونه شروع کردم تا جواب سوالهای ننوشته رو درآوردن. خوشحال بودم که فردا یه بیست تر و تمیز میگیرم. اما فقط تونستم جواب خیلی کمی رو پیدا کنم و بنویسم و برای سوالاتی که ننوشته یا ناقص نوشته بودم هرچی گشتم جوابها رو پیدا نکردم! انگار که سوالها ازداخل کتاب نبوده باشن! جستجوی بیشتر هم فایده نداشت. جوابها پیدا شدنی نبودن!

ادامه دارد
تصویر کاربری
#3ارسال '18:31 1395/4/1

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
الانو نمیدونم ولی اون موقع همیشه والدین خیلی به مدارس سر میزدن و جویای احوال اوضاع دانش اموزانشون میشدن. خصوصا که اون موقع مادرها کمتر شاغل بودن و بیشتر از سر بیکاری هم مدام به مدرسه سر میزدن و با معلمها ارتباط قوی و صمیمانه ای هم برقرار میکردن و معلم بیشتر از اینکه دانش اموزشو بشناسه با مادراشون اشنا بود! این خودش خیلی کارو برای دانش اموز مشکل میکرد چرا که یه مراقب و اصلا مادر دیگه تو مدرسه هم داشت و به اونم باید جواب خاص پس میداد!
نمیگم کار بدی بود ولب اینجور افراط کاری والدین هم کار خوبی نیست.
بگذریم.
حالا امتحان اصلا مهمی هم نبود ولی من بچه بودم و درک نمیکردم. برای من امتحان به معنی یک نمره بود که بعدا باید حتما نشون والدینم میدادم. خلاصه که در نهایت تسلیم شدم و فردا همون ورقه نصفه نیمه رو بردم مدرسه و به همون بهانه فراموشی تحویل معلم دادم. معلم هم ورقه رو گرفت و نگاهی بهش انداخت و وقتی دید وضعیتشو، قبول کرد و گفت معلومه که راست میگم چون بعضی سوالها بی جواب یا ناقصن.

ادامه دارد
تصویر کاربری
#4ارسال '18:31 1395/4/1

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
بعدها هر وقت یاد این خاطره که میفتادم عقلم بیشتر شدهبود و فهمیدم که واقعا تو این ماجرا دستی در کار بوده تا درسی به من بده. مطمئنا جوابها توی کتاب بودن چرا که بعضی از بچه ها نمره کامل گرفته بودن ولی من نباید جوابها رو پیدا میکردم تا یاد بگیرم که مهمتر از نمره بیست نمره پاکه. نمره آبرومندانه نمره بیست نیست، بلکه آبرومندانه نمره گرفتن مهمه.
نمره بالا با ناجوانمردی گرفتن و سرزنش و تحقیر شدن بی ارزشه. و نمره با تلاش خودمون گرفتن خیلی شرافت داره حتی اگر تک باشه. منکر این نیستم که باید همیشه برای کسب نتیجه عا لی تلاش کرد ولی اخلاق همواره در صدر همه چیز قرار داره. اینو اگه بتوینم سرلوحه کار خودمون و بچه هامون بکنیم با ارزشتر از هزار تا نمره و رتبه بالاست.

ارسال پاسخ

کد امنیتی»»