چند سال پیش بود که یه جا سوییچی بصورت اشانتیون بدستم رسیده بود که از قرار چراغ قوه هم بود و منم کلیدهامو بهش وصل کرده و گذاشته بودم تو جیبم.
از قضا درست همون روز داییم بهم زنگ زده بود که ویندوز کامپیوترشون پریده و رفتم خونشون که دوباره نصبش کنم.
چون عصر بهم زنگ زده بود دیگه وقتی برمیگشتم شب شده بود.
اینم ناگفته نماند که ما یه در یک آپارتمان گل و بلبل هم زندگی میکنیم البته.
وقتی که از در ورودی پایین ساختمان وارد شدم دیدم همه جا ظلماته!
نه داخل پارکینگ چراغ روشن بود و نه هیچ چراغی توی راهروها. درسته که تقریبا آخر شب بود ولی خب کمی انتظار داشتم محض رضای خدا یه نیمچه لامپی جایی روشن باشه که اگه یه موقع یکی مثل من دیر به خونه برگشت بتونه لااقل راهشو پیدا کنه!
ولی خب شاید نمیشد خرده زیادی گرفت و من باید حواسم می بود و زود برمیگشتم!
خلاصه در همون لحظه به فکرم رسید که از چراغ قوه جاسوییچی استفاده کنم که از این باتریهای ساعت هم میخورد و میدونستم چند صباحی بیشتر دوام نداره و در روزهای آینده تموم میشه. پس خوب بود الان که کار میکرد به یه دردی میخورد و راه منو تا رسیدن به طبقه خونمون روشن میکرد.
چراغ قوه رو با کلیکی روشن کردم و چشمتون روز بد نبینه! صحنه ای دیدم که حتی شاید تصورشم نتونید بکنید!
+
ورود به باشگاه مشتریان