روز وداع ابدی

خاطره من برمیگرده به زمان مدرسه ودوستم رقیه که از دوران راهنمایی باهم خیلی صمیمی بودیم و این دوستی وصمیمت تا زمان دیپلم گرفتن ادامه داشت تا اینکه من تهران دانشگاه قبول شدم واون توی شهرستان خودمان دانشگاه ازاد قبول شد وچون مسیر من طولانی بود دیدارها کم رنگ تر شد ولی از کوچکترین زمان برای دیدار همدیگر استفاده میکردیم قرار براین شد که دفعه بعد که من به شهرستان رفتم برم دانشگاه انها وانجا را ببینم تقریبا یک هفته به امتحانات مانده بود ومن هم قول داده بدوم که امدنی حتما مروم ببینم که خبر امد رقیه تصادف کرده وبه کما رفته هرروز زنگ میزدم واحوالش را از خواهرش میپرسیدم تا یک هفته کارم زنگ زدن بود امیدوار بودم از کما دربیاید ولی سر یک هفته برای همیشه چشمانش را به این دنیا بست اون روز تا به صبح گریه کردم ولی کاری از دستم برنمیامد الان شانزده سال از اون موقعمیگذره ومن هر پنچشنبه سر مزارش حاضر مشوم وبا بچه هاو همسرم برای شادی روحش فاتحه میخانیم برای شادی روح همه رفتگان اجماعا صلوات

خدا رحمتشون کنه عزیزم . خیلی تاسف برانگیز بود

وایـی طفلکی.

خدارحمتش کنه

خدا بیامرزه همه رفتگانو و زندگانو.

خدا رحمتشون کنه

خداوند رحمت کنه

خدارحمتشون کنه . 5شنبه است براشون فاتحه میفرستیم

با تشکر از ابراز لطف وهمدردی دوستان خواهشا برای امرزش روح مادر دوستم هم صلوات بفرستید چون یکسال نشده اون هم از دوری دخترش دق مرگ شد ممنون از همه

انا لله و انا الیه راجعون.

خدا بیامرزه همه رفتگانو و بگذره از سر تقصیراتمون.

« جز خیر و طلب رحمت برای رفتگان و اموات مخواهید »
قرین رحمت الهی ان شاالله.

امروز دوشنبه پدر دوستم به رحمت ایزدی پیوست این چند سال تنها مانده بود به جمع همسر ودخترش پیوست برای شادی روح همه شان یک فاتحه هدیه کنیم آمین

خدا همه رفتگان رو بیامرزه
خدا رفتگان همه رو بیامرزه