چند روز قبل از مجلس عروسی مون باتفاق همسرم به یکی از آرایشگاه هایی که تعریفش رو شنیده بودیم رفتیم و برای روز جمعه تاریخ مجلس مون با این آقا هماهنگی لازم رو انجام دادیم.
ایشون گفت ساعت چند میخوای آماده باشی ، ما هم از قرار قبلی با فیلم بردار و آرایشگاه عروس که ساعت 12 بود ، به حساب خودمون یک و نیم ساعتی زودتر هم زمان دادیم که سریع تر آماده بشیم یعنی 10 : 30
تو دفترشون یادداشت کردن و چندین بار هم تاکید که فراموش نشه و گفتن نه دیگه ،ساعت 8 صبح اینجا باش
خلاصه روز جشن ما رسید بنده هم کمی زودتر از 8 آرایشگاه مذکور بودم
شاگردش نشسته بود و خودش هنوز نیومده بود
یه 10 دقیقه ای گذشت گفتم نیومدن ؟ گفت الان میان. نگران نباشین
یه نیم ساعتی گذشت گفتم نیومدن چرا ؟ گفت بیایین من کارهای اولیه رو شروع کنم الان میان .
نشستیم و ایشون 1 بار 2 بار 3 بار هی ماسک صورت گذاشت و هی ماساژ و شستن صورت و خلاصه تا 9 : 30 فقط صورت مارو شست و شست
گفتم پس چرا نیومد آقا 9ونیم شد که
گفت میان الان دیگه هرجا باشه پیداش میشه . نگران نباشین.
در این مدت هم چندین بار تماس گرفت و ایشون گوشیش خاموش بود.
خلاصه یبار دیگه هم شستن رو انجام داد و احساس کردم همینطور پیش بره دیگه یک لایه از صورت ما برداره تا اوستا برسه
ساعت 10 و ربع شد بازم اثری از این آقا نبود گفتم آقا من 10 : 30 میخوام برم دنبال عروس .الان 10 : 15 شده .
دیگه اینبار شاگرد بیچاره با کلی عذرخواهی گفت آقا من شرمنده ام ولی نمیتونم پیداش کنم یکی دو جا هم که سراغ داشتم از دوستاش زنگ زدم کسی خبرنداشت .
خلاصه اینطور شد که بنده قرار بود 10 : 30 آماده باشم ، تازه 10 : 20 صبح روز جمعه هیچ کار نکرده از آرایشگاه اومدم بیرون .
استرس گرفته بودم عجیب . در این لحظه عروس خانم هم که آماده بود و کارهاش تمام شده بود زنگ زد که کی میرسی برای اینکه استرس نگیره گفتم من کارهام داره تموم میشه و بزودی میام .
دو سه جا سراغ داشتم رفتم بسته بود . مونده بود سرگردون تو خیابونهای خلوت . صبح روز جمعه
به برادرخانومم که با هم رفیق بودیم زنگ زدم گفتم چیزی به عروس نگه ، موضوع اینطوری شده . ایشون هم سریعا یه آدرس به من داد گفت من خودم اینجا وقت دارم همین الان برو از دوستانم هستش و کارش خوبه .
الان زنگ میزنم سفارش میکنم .
بنده هم با سرعت تمام خودمو رسوندم .
تا رسیدم فکرکنم از چهره ی پر استرس من ، نیازی به معرفی نبود و قبل از اینکه معرفی کنم خودش گفت بیا سریع بشین آقا داماد . نگران نباش
سه نفری اومدن سراغ موها و صورت بنده و در عرض نیم ساعت وقتی خودم تو آینه نگاه کردم به قدرت خدا پی بردم
لطفی که در حقم کردن هیچ وقت از ذهنم نمیره و شاید نیومدن اون فرد بدقول هم بی حکمت نبود
اما استرس خیلی زیاد و بیخودی اول روز به من وارد کرد
+
ورود به باشگاه مشتریان