جدیدترین محصولات
  1. جواهربازار
  2. پرسش و پاسخ
  3. خاطره نویسی

بنزین

جستجو دربین پرسش و پاسخ‌ها
کد موضوع43098
تصویر کاربری
#1ارسال '13:54 1396/5/29

راحله مستوفی|تهران / تهران

پست‌ها 6
چند سال پیش عازم جنوب بودیم . تو راه کویری گرم صحبت با خانواده
که یهو متوجه شدیم بنزین تمام کردیم !
حالا تمامی اعضای خانواده همیشه حواسمون به بنزین وپر کردن باک بود ها. ولی اون شب اینقدر گرم صحبت شده بودیم که خیلی دیر متوجه بنزین کم شدیم .
هوا نسبتا سرد . اسفند ماه بود. هوا تاریک. وسط جاده کویری

تماس گرفتیم با پلیس ، میگن آدرس بدید.وسط کویر ادرس چطوری بدیم آخه ؟!
آسمون پرستاره ، نه تابلویی نه چیزی . فقط در فاصله خیلی دور نور های کمی به چشم میخورد که احتمالا یک روستا بود .

دیگه مونده بودیم چه کنیم ؟! پدرم با یک مینی بوس گذری رفتن به مقصد اولین آبادی !
من مادرم خواهرم و دایی که همراه مون بود تو ماشین موندیم .

بعد از حدود نیم ساعتی یه گشت پلیس داشت رد میشد که دور زد و اومد دلیل توقف کنار جاده رو جویا بشه .
دایی ماجرا رو بهشون توضیح داد .
اونا یه مقدار بنزین دادن گفتن بریزید تو باک ماشین رو روشن بزارید که خانواده سرما نخورن. بعدشم بیسیم زدن به پلیس راه اولین آبادی که پدرم به قصد گرفتن بنزین با مینی بوس رفته بودن .
ماجرا رو گفتن .و نیم ساعتی همونجا موندن تا پدر با بنزین برگشتن .

شب سخت و پر اضطرابی بود اما واقعا حضور نیروهای پلیس ارامش بخش بود .

ارسال پاسخ

کد امنیتی»»