روایت چهارم : الماس کوه نور با ارزش ترین گنجینه مغول بوده است .
در گذشته گوهر الماس در بین هندیها و یکها از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار بود، در حالی که ایرانیان و مغولها سنگهای بزرگ و قیمتی تراش داده نشده با رنگهای زنده را بیشتر ترجیح میدادند. این طور که به نظر میآیند گوهر دریا نور تنها یکی از تعداد سنگهای قیمتی متعددی بود که در این مجموعه ارزشمند قرار داشته است. البته در این مجموعه الماس در دسته مهمترین سنگهای قیمتی قرار داده نمی گرفت، بلکه لعل بدخشان و یاقوت برمه در اولیت بوده اند.
بنا بر آنچه در تاریخ آورده شده است، شاه همایون امپراتور مغول، در هنگامی که در تبعید بوده الماس بابری را که ظن قوی میرود همان کوه نور بوده، به شاه تهماسب پادشاه ایران هدیه کرد.
الماس بابری سرانجام به دکان ( قلمرو پادشاهان مغول واقع در مرکز و جنوب هند) برگردانده شد. اما در ارتباط با چگونگی و زمان بازگشت آن چیزی قید نشده است.
روایت پنجم : الماس کوه نور از شاه محمد فرمانروای مغول در یک بازی تشریفاتی تعویض عمامه و با زیرکی دزدیده شده است.
روایت شده بود که نادر شاه قصد داشت این الماس را از پادشاه مغول که ان را در عمامه خود قرار داده بود تصاحب کند.
البته در این روایت قید شده که کون نور قطعه جواهری نبوده که شاه محمد بتواند آن را با سهل انگاری در درون عمامه خود پنهان سازد و به به راحتی به سرقت رود.
به گفته محمد کاظم مروی یکی از مورخان ایرانی پادشاه نمی توانست این جواهر را در درون عمامه خود مخفی و پنهان سازد، چرا که در آن دوران این سنگ قیمتی زینت بخش یکی از زیباترین و گرانبها ترین مبلمانهایی بوده که تا کنون ساخته شده است یعنی تخت طاووس شاه جهان
به گفته وی که خودش یک شاهد عینی بوده این الماس که برای اولین بار با نام کوه نور خوانده شده و تا کنون نیز این اسم را به انگلیسی ترجمه نشده، زمانی زینت بخش سر طاووسی بوده که در بالای این تخت به چشم میخورد.
در گذشته گوهر الماس در بین هندیها و یکها از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار بود، در حالی که ایرانیان و مغولها سنگهای بزرگ و قیمتی تراش داده نشده با رنگهای زنده را بیشتر ترجیح میدادند. این طور که به نظر میآیند گوهر دریا نور تنها یکی از تعداد سنگهای قیمتی متعددی بود که در این مجموعه ارزشمند قرار داشته است. البته در این مجموعه الماس در دسته مهمترین سنگهای قیمتی قرار داده نمی گرفت، بلکه لعل بدخشان و یاقوت برمه در اولیت بوده اند.
بنا بر آنچه در تاریخ آورده شده است، شاه همایون امپراتور مغول، در هنگامی که در تبعید بوده الماس بابری را که ظن قوی میرود همان کوه نور بوده، به شاه تهماسب پادشاه ایران هدیه کرد.
الماس بابری سرانجام به دکان ( قلمرو پادشاهان مغول واقع در مرکز و جنوب هند) برگردانده شد. اما در ارتباط با چگونگی و زمان بازگشت آن چیزی قید نشده است.
روایت پنجم : الماس کوه نور از شاه محمد فرمانروای مغول در یک بازی تشریفاتی تعویض عمامه و با زیرکی دزدیده شده است.
روایت شده بود که نادر شاه قصد داشت این الماس را از پادشاه مغول که ان را در عمامه خود قرار داده بود تصاحب کند.
البته در این روایت قید شده که کون نور قطعه جواهری نبوده که شاه محمد بتواند آن را با سهل انگاری در درون عمامه خود پنهان سازد و به به راحتی به سرقت رود.
به گفته محمد کاظم مروی یکی از مورخان ایرانی پادشاه نمی توانست این جواهر را در درون عمامه خود مخفی و پنهان سازد، چرا که در آن دوران این سنگ قیمتی زینت بخش یکی از زیباترین و گرانبها ترین مبلمانهایی بوده که تا کنون ساخته شده است یعنی تخت طاووس شاه جهان
به گفته وی که خودش یک شاهد عینی بوده این الماس که برای اولین بار با نام کوه نور خوانده شده و تا کنون نیز این اسم را به انگلیسی ترجمه نشده، زمانی زینت بخش سر طاووسی بوده که در بالای این تخت به چشم میخورد.